Monday, June 16, 2003
اولین تجربه سکس من
تو خونه نشسته بودم با کامبیز کوچولو ( آخه اون موقع هنوز بچه بود و مشرف نشده بود ) ور میرفتم ، فکر میکنم حدود دوم راهنمایی بودم ، کامبیز جونم تازه یاد گرفته بود تف کنه ... ما هم که تو پوست خودمون نمی گنجیدیم دهنشو سرویس کرده بودیم که هی تف کنه.
البته من از دوم دبستان به لطف دختر عمه ی عزیز تر از جانم تمام زیر بم مسائل جنسی رو بلد بودم ولی اینکه خودت صاحب کمالات بشی یه لطف دیگه ای داره.
یادم همون موقع ها هم که شاید 8 – 9 سال سن داشتم پستونای دختر عمه رو میمالوندم تا حال کنه، اونم از خوردن حاج کامبیز که اون موقع ها هنوز دودول بود ، دریغ نمیکرد.
تو همین احوالات بودم که یه هویکی شروع کرد به در آوردن در از پاشنه ، پیش خودم گفتم تف به این شانس ، هنوز دست چهارم رو نزده بودیم اومدن ... مگه قرار نبود این مادر قحبه ها شب بیان ... سریع پریدم فیلم رو از ویدئو در آوردم کردم تو شرتم ، الان که فکر میکنم میبینم چقدر تابلو بوده ... آیفون رو ور داشتم گفتم کیه ، یه صدای یوقور از اون ور گفت: منم علی بپر بیا جلو درسریع لباس پوشیدم رفتم جلو در ،درو که باز کردم دیدم از خوشحالی داره بال بال میزنه، انگارفشفشه تو کونش هوا کردن ، هنوز من و ندیده داد زد مهدی ( فابل توجه کسایی که اسم حاجیکسشونو نمیدونستن ) " چه در ازلت نشسته ای که کس آوردم" انگاری یهو تو کونم عروسی راه افتاده ، پیش خودم گفتم جون بالاخره بعد از سالها نوبت این کامبیز هم رسید که مشرف بشه و ازین به بعد صداش کنیم حاج کامبیز
این علی آقا که تو محله معروف به علی خالیبنده انقدری کلفت نبود که با سن کم بتونه کس بیاره واسه همین شک ورم داشت که نکنه این داره ما رو میبره کونمونو بترکونه ... گفتم ریسکش زیاده ولی خوب یا میکنیم یا میکننمون رفتیم تو آپارتمانشون ، در اتاق رو که باز کردیم ، دیدم دو تا زرد آلو به تمام معنا نشستن شاید 2 -3 سال از خودم بزرگتر بودن تقریبا هم سن علی یکیشون گویا رفیق علی بود اون یکی هم دوستش بود ، هنوز نرفته تو علی مادر جنده دست رفیقشو گرفت ور داشت برد تو اتاق خواب ، حرومزاده نگفت ما هنوز همدیگه رو نمیشناسیم ، خلاصه ما نشستیم بغل خانوم شروع کردیم حرف زدن و بعد هم تماشای فیلم سوپر ( ای بی ادب ) درست شدم عین یارو پسر اسکوله تو آمریکن پای ، اگه رزیتا ( چه اسم کیری) شروع نکرده بود من همین جوری مثل کس خلا میشستم فیلم نگاه میکردم ، تلویزیون رو خاموش کرد ، با دو تا دستش شروع کرد به مالوندن شونه هام ، منم دستامو از زیر دستاش رد کردم شروع کردم به نوازش کمرش ، کاملا داشت فعالیت رو کنترل میکرد من ا تو دستاش بودم ، تی شرتمو در آورد بعدم شلوارمو ؛ شروع کرد به خوردن ، لذتی رو که اون موقع می بردم یادم نمیره ، شروع کردم به بازی کردن با موهاش و گوشاش ، خیلی زود دهنشو آب یاری کردم ، بعد لباسای خودشو در آورد ، اون وقتا از اینکه کس لیس بزنم بدم میامد ولی اون موقع اصلا اراده ی هیچ کاری نداشتم و فقط مطیع بودم آروم با زبون شروع به نوازش چوچولش کردم خیلی زود کامبیز که حالا خیلی به حاجی شدن نزدیک شده بود قوت اولیشو رو بدست آورد ، رزیتا مدام خودشو بالا پایین میکرد و صدای نالش اتاق رو ور داشته بود ، بهم گفت : مهدی جون هر کی میپرستیش بکن تو ، منم با پشتیبانی کامبیز به طرف سولاخ خانوم هجوم بردم ، کامبیز که حالا دیگه صداش میکردن حاج کامبیز حالی میکرد که تو عمرش نکرده بود ، با زبونم صورتشو لیس میزدم دستاشو دور کمرم حلقه کرده بود و با هر تکونی که میخوردیم به بدنم چنگ میزد ، هر دو خیس شده بودیم و هر لحظه دوست داشتیم که فشار بیشتری به هم وارد کنیم سینه هاشو می بوسیدم ، اونم هی میگفت دوسِت دارم مهدی دوسِت دارم چند لحظه بعد آبمو ریختم توش... بعد آروم کنارش خوابیدم و دستم رو گذاشتم زیر سرش ... کم کم حالش بهتر شده بود .. گفت: با اینکه تا حالا تجربه های سکسی زیادی داشتم ولی هیچ کدومش انقدر لذت نداشته . با اینکه می دونستم داره کس شعر می گه ولی کلی به کامبیز جون افتخار کردم. بهش کمک کردم پاشه، 10 – 20 دقیقه ای با هم حرف زدیم تا علی اینا هم اومدن بیرون بعد حاضر شدیم و بعد از خداحافظی اومدم خونه ... الآن که فکر میکنم میرم تو کف قدرت تلمبه ... تو یه روز من چقدر آب از بدنم استخراج کردم... اون روز یه روز سکسی به تمام معنا بود بعد از اون به جز تلفن دیگه رابطه ای با رزیتا نداشتم تا چند وقت پیشا فهمیدم از شوهرش جدا شده ... خدا رو چرا دیدی ؟ شاید قسمت شد یه بار دیگه نمودیمش...ولی کفم برید اون موقع ها وضع جامعه انقدر داغون نبود ... گیر آوردن همچین کسایی که دختر نباشن از دست بابامم بر نمیومد چه برسه به علی خالی بند که دوم سوم دبیرستان بود ... من با این علی کس زیاد کردم ... بعدا از این ماجراها بیشتر می خونید ... اگر داره آبتون میاد دستتونو بگیرید زیرش نریزه زمین اگرم خیلی کیری بود که دیگه کاری از دست ما بر نمیاد ایشالا دفعه ی بعدی رزیتا خانوم رو طبق میل شما میترکونیم حالا هم اگه خیلی ناراحتین بیاین منوبکنین که کاملا هم متفاوتم...
تو خونه نشسته بودم با کامبیز کوچولو ( آخه اون موقع هنوز بچه بود و مشرف نشده بود ) ور میرفتم ، فکر میکنم حدود دوم راهنمایی بودم ، کامبیز جونم تازه یاد گرفته بود تف کنه ... ما هم که تو پوست خودمون نمی گنجیدیم دهنشو سرویس کرده بودیم که هی تف کنه.
البته من از دوم دبستان به لطف دختر عمه ی عزیز تر از جانم تمام زیر بم مسائل جنسی رو بلد بودم ولی اینکه خودت صاحب کمالات بشی یه لطف دیگه ای داره.
یادم همون موقع ها هم که شاید 8 – 9 سال سن داشتم پستونای دختر عمه رو میمالوندم تا حال کنه، اونم از خوردن حاج کامبیز که اون موقع ها هنوز دودول بود ، دریغ نمیکرد.
تو همین احوالات بودم که یه هویکی شروع کرد به در آوردن در از پاشنه ، پیش خودم گفتم تف به این شانس ، هنوز دست چهارم رو نزده بودیم اومدن ... مگه قرار نبود این مادر قحبه ها شب بیان ... سریع پریدم فیلم رو از ویدئو در آوردم کردم تو شرتم ، الان که فکر میکنم میبینم چقدر تابلو بوده ... آیفون رو ور داشتم گفتم کیه ، یه صدای یوقور از اون ور گفت: منم علی بپر بیا جلو درسریع لباس پوشیدم رفتم جلو در ،درو که باز کردم دیدم از خوشحالی داره بال بال میزنه، انگارفشفشه تو کونش هوا کردن ، هنوز من و ندیده داد زد مهدی ( فابل توجه کسایی که اسم حاجیکسشونو نمیدونستن ) " چه در ازلت نشسته ای که کس آوردم" انگاری یهو تو کونم عروسی راه افتاده ، پیش خودم گفتم جون بالاخره بعد از سالها نوبت این کامبیز هم رسید که مشرف بشه و ازین به بعد صداش کنیم حاج کامبیز
این علی آقا که تو محله معروف به علی خالیبنده انقدری کلفت نبود که با سن کم بتونه کس بیاره واسه همین شک ورم داشت که نکنه این داره ما رو میبره کونمونو بترکونه ... گفتم ریسکش زیاده ولی خوب یا میکنیم یا میکننمون رفتیم تو آپارتمانشون ، در اتاق رو که باز کردیم ، دیدم دو تا زرد آلو به تمام معنا نشستن شاید 2 -3 سال از خودم بزرگتر بودن تقریبا هم سن علی یکیشون گویا رفیق علی بود اون یکی هم دوستش بود ، هنوز نرفته تو علی مادر جنده دست رفیقشو گرفت ور داشت برد تو اتاق خواب ، حرومزاده نگفت ما هنوز همدیگه رو نمیشناسیم ، خلاصه ما نشستیم بغل خانوم شروع کردیم حرف زدن و بعد هم تماشای فیلم سوپر ( ای بی ادب ) درست شدم عین یارو پسر اسکوله تو آمریکن پای ، اگه رزیتا ( چه اسم کیری) شروع نکرده بود من همین جوری مثل کس خلا میشستم فیلم نگاه میکردم ، تلویزیون رو خاموش کرد ، با دو تا دستش شروع کرد به مالوندن شونه هام ، منم دستامو از زیر دستاش رد کردم شروع کردم به نوازش کمرش ، کاملا داشت فعالیت رو کنترل میکرد من ا تو دستاش بودم ، تی شرتمو در آورد بعدم شلوارمو ؛ شروع کرد به خوردن ، لذتی رو که اون موقع می بردم یادم نمیره ، شروع کردم به بازی کردن با موهاش و گوشاش ، خیلی زود دهنشو آب یاری کردم ، بعد لباسای خودشو در آورد ، اون وقتا از اینکه کس لیس بزنم بدم میامد ولی اون موقع اصلا اراده ی هیچ کاری نداشتم و فقط مطیع بودم آروم با زبون شروع به نوازش چوچولش کردم خیلی زود کامبیز که حالا خیلی به حاجی شدن نزدیک شده بود قوت اولیشو رو بدست آورد ، رزیتا مدام خودشو بالا پایین میکرد و صدای نالش اتاق رو ور داشته بود ، بهم گفت : مهدی جون هر کی میپرستیش بکن تو ، منم با پشتیبانی کامبیز به طرف سولاخ خانوم هجوم بردم ، کامبیز که حالا دیگه صداش میکردن حاج کامبیز حالی میکرد که تو عمرش نکرده بود ، با زبونم صورتشو لیس میزدم دستاشو دور کمرم حلقه کرده بود و با هر تکونی که میخوردیم به بدنم چنگ میزد ، هر دو خیس شده بودیم و هر لحظه دوست داشتیم که فشار بیشتری به هم وارد کنیم سینه هاشو می بوسیدم ، اونم هی میگفت دوسِت دارم مهدی دوسِت دارم چند لحظه بعد آبمو ریختم توش... بعد آروم کنارش خوابیدم و دستم رو گذاشتم زیر سرش ... کم کم حالش بهتر شده بود .. گفت: با اینکه تا حالا تجربه های سکسی زیادی داشتم ولی هیچ کدومش انقدر لذت نداشته . با اینکه می دونستم داره کس شعر می گه ولی کلی به کامبیز جون افتخار کردم. بهش کمک کردم پاشه، 10 – 20 دقیقه ای با هم حرف زدیم تا علی اینا هم اومدن بیرون بعد حاضر شدیم و بعد از خداحافظی اومدم خونه ... الآن که فکر میکنم میرم تو کف قدرت تلمبه ... تو یه روز من چقدر آب از بدنم استخراج کردم... اون روز یه روز سکسی به تمام معنا بود بعد از اون به جز تلفن دیگه رابطه ای با رزیتا نداشتم تا چند وقت پیشا فهمیدم از شوهرش جدا شده ... خدا رو چرا دیدی ؟ شاید قسمت شد یه بار دیگه نمودیمش...ولی کفم برید اون موقع ها وضع جامعه انقدر داغون نبود ... گیر آوردن همچین کسایی که دختر نباشن از دست بابامم بر نمیومد چه برسه به علی خالی بند که دوم سوم دبیرستان بود ... من با این علی کس زیاد کردم ... بعدا از این ماجراها بیشتر می خونید ... اگر داره آبتون میاد دستتونو بگیرید زیرش نریزه زمین اگرم خیلی کیری بود که دیگه کاری از دست ما بر نمیاد ایشالا دفعه ی بعدی رزیتا خانوم رو طبق میل شما میترکونیم حالا هم اگه خیلی ناراحتین بیاین منوبکنین که کاملا هم متفاوتم...
Sexy || 6:17 PM
Sunday, June 15, 2003
خبر! خبر!
کونی های عزیز منتظر باشید ... فردا اولین تجربه ی سکسیمو که تو سن 13 سالگی رخ داد براتون مینویسم
راستی یه آدم با مرام پیدا کردم خیلی توپه ، بهم یه دایرکتوری مجانی داد که از این به بعد فایل و عکسامو بچپونم اون تو خیلی بچه با مرامیه ( زیاد جدی نگیرید چون قراره امشب ببرمش اینجوری دستمال اندازون راه انداختم) می خوام خراب شم سرش برام تمپلیت بسازه ... راستی هر کی قصه مصه سکسی داره ما در جهت پرورش استعدادهای نویسندگی در جوانان غیور این مرز و بوم ! حاضریم براش بندازیم اینجا که هم خلق لذت ببرن هم این حاج کامبیز از کسالت در بیاد ... آخه خیلی وقته روند رو به رشدی نداشته و رو سر کله ی مردم تف نکرده!
فعلا حق یارتون .... حاج کامبیز تو غارتون
کونی های عزیز منتظر باشید ... فردا اولین تجربه ی سکسیمو که تو سن 13 سالگی رخ داد براتون مینویسم
راستی یه آدم با مرام پیدا کردم خیلی توپه ، بهم یه دایرکتوری مجانی داد که از این به بعد فایل و عکسامو بچپونم اون تو خیلی بچه با مرامیه ( زیاد جدی نگیرید چون قراره امشب ببرمش اینجوری دستمال اندازون راه انداختم) می خوام خراب شم سرش برام تمپلیت بسازه ... راستی هر کی قصه مصه سکسی داره ما در جهت پرورش استعدادهای نویسندگی در جوانان غیور این مرز و بوم ! حاضریم براش بندازیم اینجا که هم خلق لذت ببرن هم این حاج کامبیز از کسالت در بیاد ... آخه خیلی وقته روند رو به رشدی نداشته و رو سر کله ی مردم تف نکرده!
فعلا حق یارتون .... حاج کامبیز تو غارتون
Sexy || 9:31 PM
Monday, June 02, 2003
از بس دیدم این چاقالای کون گنده داستانای شر و ور می چپونن تو شما ، تصمیم گرفتم اینجا براتون کس شرایی بنویسم که یه دستتون به کمرتون باشه یه دستتون مشغوله جلق زدن ( البته خانوما می تونن مشغول عمل لطیف استشهاء باشن) ، بنا بر این منتظر باشین که براتون کس شعر بسرایم ، حال کنین در ضمن انقدر درخواست خوردن این "حاج کامبیز" ما رو نکنین ... به خدا همین یکی رو دارم
Sexy || 9:32 PM
Sunday, June 01, 2003
از اونجایی که تمام بر و بچ کس لیس و کیر خور اسم بلاگای سکسیشون رو از تو میوه جات تپل مپل و گوشتی دودر می کنن ما هم زدیم تو خط زردآلو با این امید که از این زردآلو های همچین گنده و لپ گلی گیر همتون بیاد


Sexy || 8:42 PM