Thursday, August 28, 2003
Sexy || 5:42 PM
Tuesday, August 26, 2003
داشتیم برمیگشتیم خونه با دوستم نشستیم عقب، دو تا مفنگی هم نشستن جلو هنوز دو دقیقه نشده بود ماشین راه افتاده بود که یکی از اون عملیا که جلو نشسته بودن شروع کرد به تزریق ... من و محمود جفتمون چونه هامون گیر کرده بود زیر پامون... راننده زد زیر خنده ... یارو که کارش تموم شد راننده برگشت گفت داداش این دفعه کردی خیالی نیست جای دیگه نکنی که میکننت... هنوز 3 -4 دقیقه نگذشته بود که یارو دوباره رفت تو کار عمل... راننده هم زد بقل شروع کرد به داد و بیداد...: " فکر کردی من کس کشم ؟ فکر کردی من جاکشم؟؟؟ من خودم ته این خوارکسه بازیهام" یارو هم برگشت گفت بابا ما رو حساب یه سری آشنایی ها این کارو کردیم اسی جون... یهو رانندهه برگشت گفت منو از کجا میشناسی؟اون یارو هم گفت میشناسم دیگه... رانندهه گفت میگم ته قیافت یه نمه آشناس... تو داداشه فرهاد نیستی که تو وسک میشینه؟ گفت چرا دیگه ... آقا من و محمود کم مونده بود معدمون بیفته تو شرتمون انقدر خندیدیم... یارو رانندهه یه نوار جواد یساری گذاشت با عملیه شروع کردن با هم خوندن اونوقت عملیه هی خوابش میبرد و منو محمود هم هی میترکیدیم...فکر کنم این هفته تا حالا انقدر نخندیده بودم ... تا جمعه حتما میام قضیه کس کنون خودم و امیر رو مینویسم... لامصب این چیتگر عجب مکان ردیفیه


Sexy || 9:39 PM
Thursday, August 21, 2003
توصیه به دخترها
با ديدن يك پسر خوشتيپ ! ميگرن درد نگيرند و غش نكنند
قبل از بيرون رفتن از خانه ? كيلو پودر به سر و صورت و ته و ما تحت خود نزنند
كفش پاشنه 60 سانتي نپوشند و احساس مانكني نكنند
با داشتن پاهايي پشمالو جوراب شيشه اي نپوشند و شيلنگ تخته نيندازند
روزي 14 ساعت با تلفن حرف نزنند
زير مانتوي كوتاه دامن بلند خال خالي نپوشند
روزي 30 40 هزار تومن چرت و پرت جات نخرند
ساعت به ساعت لباس عوض نكنند و رنگ و وارنگ نپوشند
با داشتن هيكلي جنيفري ! بندري نرقصند و سينه نلرزانند
از دوست پسراهايشان براي هم نگويند و لايه اوزون را جر ندهند
با داشتن چشماني بابا قوري خط چشم نكشند و چشمك نزنند
عشوه شتري نيايند و ناز نكنند
از 30 تا پسر شماره نگيرند و به هر30 تا زنگ نزنند
وبلاگ حاج محسن توت فرنگي رحمة الله عليه رو نخوانند
ادامه دارد...
امیر
با ديدن يك پسر خوشتيپ ! ميگرن درد نگيرند و غش نكنند
قبل از بيرون رفتن از خانه ? كيلو پودر به سر و صورت و ته و ما تحت خود نزنند
كفش پاشنه 60 سانتي نپوشند و احساس مانكني نكنند
با داشتن پاهايي پشمالو جوراب شيشه اي نپوشند و شيلنگ تخته نيندازند
روزي 14 ساعت با تلفن حرف نزنند
زير مانتوي كوتاه دامن بلند خال خالي نپوشند
روزي 30 40 هزار تومن چرت و پرت جات نخرند
ساعت به ساعت لباس عوض نكنند و رنگ و وارنگ نپوشند
با داشتن هيكلي جنيفري ! بندري نرقصند و سينه نلرزانند
از دوست پسراهايشان براي هم نگويند و لايه اوزون را جر ندهند
با داشتن چشماني بابا قوري خط چشم نكشند و چشمك نزنند
عشوه شتري نيايند و ناز نكنند
از 30 تا پسر شماره نگيرند و به هر30 تا زنگ نزنند
وبلاگ حاج محسن توت فرنگي رحمة الله عليه رو نخوانند
ادامه دارد...
امیر

Sexy || 7:10 PM
Wednesday, August 20, 2003
پارسال همین موقع ها بود رفته بودم یه مهمونی که شاید کم سن و سال ترین آدم جمع خودم بودم ... مهمونی کلی خفن بود واسه خودش رفتم در یه اتاق رو باز کردم دیدم حدود 5-6 نفر دارن گروپ سکس میکنن نکته ی جالب قضیه این بود که بعدا فهمیدم 4 نفر از این جمعیت با هم ازدواج کرده بودن... توی مهمونی با یه مرده آشنا شدم به اسم حسام سنش بالای 45 رو نشون میداد ولی کلی خوش تیپ بود واس خودش ... ازش پرسیدم که چی کارس : گفت من مسافر میبرم عربستان، من ساده هم کلی تعجب کردم که حاج آقا رو چه به این مهمونی ها ... بعدا امید بهم گفت که این یارو دخترمیبره عربستان. آدم که دقت میکنه ارزش آدما رو متوجه میشه... یه سری زائر میبرن عربستان یه سری دیگه کس...توی اون مهمونی هر رقم کس که میخواستی گیر میومد ،این یارو هم که احتمالا خدای کس کردن بود ... می دونید چه چیزی خیلی جالب بود؟ به من پیشنهاد همجنس بازی( یا همون لواط خودمون) داد...یعنی من انقدر خوشگلم؟


Sexy || 9:24 PM
Saturday, August 16, 2003
سلام... اگر این مطلب پایین رو نمیتونید ببینید بیخیالش شید این امیر کس خل هول هولکی برای ادای فریضه ی زردآلو نویسی اومده بوده اینجا گند زده تو آرشیو... چیز مهمی هم ننوشته خاطره ی سکسش با الهام رو نوشته که خیلی هم کیری از آب در اومده بود چون کاملا بدون دقت و با عجله نوشته که خیلی هم کمه و بدتر به جای اینکه بهتون حال بده ، عینهو کیر بعداز جق میکنتون...بعدشم که خراب شده اومده پاکش کنه معلوم نیست آرشیو چه مرگش شده ... من هم که مسافرت بودم نمیدونستم چه غلطی کرده... کلا بی خیالش... فردا میام مینویسم که این حاج کامبیز چه جولونی داد تو این بابلسر


Sexy || 7:43 PM
Tuesday, August 12, 2003
یه سوال؟
میشه توی اینترنت هم دختر خوشگل پیدا کرد؟ یه مدت بود که با هر دختری توی نت قرار میذاشتم کیری از آب در میومد... والا من قیافه پرست نیستم ولی فکر میکنم که یکی از فاکتوراییه که میتونه یک پسر یا یه دختر رو به جنس مخالفش علاقه مند کنه ، وگرنه میشه قضیه رو با یه گونی حل کرد... بعد از یه مدتی که با دخترایی که تو اینترنت آشنا میشدم بیرون میرفتم بالای 90% اونا از قیافه ی مطلوبی برخوردار نبودن... شاید توی یه سال فقط دو سه مورد قابل تحمل به تورم می خورد... اکثر اونا خودشون رو توی چت دختری زیبا با اندامی مناسب و خلاصه کلی زردآلو معرفی میکنن در حالیکه واقعیت یه چیز دیگه س، شاید تنها موردی که دیدم طبق گفته ی خودش یک ملکه ی زیباییه همین بیوتی کویینه ... شاید علتش اینه که دخترانی که در دنیای واقعی خواستاری ندارن ، برای فرار از واقعیت به دنیای سایبر پناه میارن و یا دخترهایی که از نظر زیبایی ظاهری مشکلی ندارن اما آزادی عمل کافی برای حضور در اجتماع و دنیای واقعی رو ندارن و به این علت خودشون رو با سکس ها و عشق های فانتزی سرگرم میکنن ( که البته روی زندگی واقعی اونها هم بی تاثیر نیست) در مورد پسرها هم این مطلب وجود داره که البته بیشتر اون به خاطر نداشتن اعتماد به نفس کافی برای برقراری رابطه س و کمتر پیش میاد که یک پسر به خاطر نداشتن چهره ی زیبا از دنیای واقعی دست بکشه و به سراغ دنیای فانتزی بیاد . من پیشنهاد میکنم که اگر با دختری (یا پسر )توی چت یا به طریقی دیگه توی دنیای مجازی آشنا میشید سعی کنید رابطه تون رو در همین سطح حفظ کنید یا اگر خیلی حشرتون زده بالا سعی کنید با کارهایی مثل عرضه کردن عکسای واقعی به هم دیگه و صحبت کردن با تلفن و ... از واقعی بودن شخصیت طرفتون

میشه توی اینترنت هم دختر خوشگل پیدا کرد؟ یه مدت بود که با هر دختری توی نت قرار میذاشتم کیری از آب در میومد... والا من قیافه پرست نیستم ولی فکر میکنم که یکی از فاکتوراییه که میتونه یک پسر یا یه دختر رو به جنس مخالفش علاقه مند کنه ، وگرنه میشه قضیه رو با یه گونی حل کرد... بعد از یه مدتی که با دخترایی که تو اینترنت آشنا میشدم بیرون میرفتم بالای 90% اونا از قیافه ی مطلوبی برخوردار نبودن... شاید توی یه سال فقط دو سه مورد قابل تحمل به تورم می خورد... اکثر اونا خودشون رو توی چت دختری زیبا با اندامی مناسب و خلاصه کلی زردآلو معرفی میکنن در حالیکه واقعیت یه چیز دیگه س، شاید تنها موردی که دیدم طبق گفته ی خودش یک ملکه ی زیباییه همین بیوتی کویینه ... شاید علتش اینه که دخترانی که در دنیای واقعی خواستاری ندارن ، برای فرار از واقعیت به دنیای سایبر پناه میارن و یا دخترهایی که از نظر زیبایی ظاهری مشکلی ندارن اما آزادی عمل کافی برای حضور در اجتماع و دنیای واقعی رو ندارن و به این علت خودشون رو با سکس ها و عشق های فانتزی سرگرم میکنن ( که البته روی زندگی واقعی اونها هم بی تاثیر نیست) در مورد پسرها هم این مطلب وجود داره که البته بیشتر اون به خاطر نداشتن اعتماد به نفس کافی برای برقراری رابطه س و کمتر پیش میاد که یک پسر به خاطر نداشتن چهره ی زیبا از دنیای واقعی دست بکشه و به سراغ دنیای فانتزی بیاد . من پیشنهاد میکنم که اگر با دختری (یا پسر )توی چت یا به طریقی دیگه توی دنیای مجازی آشنا میشید سعی کنید رابطه تون رو در همین سطح حفظ کنید یا اگر خیلی حشرتون زده بالا سعی کنید با کارهایی مثل عرضه کردن عکسای واقعی به هم دیگه و صحبت کردن با تلفن و ... از واقعی بودن شخصیت طرفتون

Sexy || 5:14 PM
Monday, August 11, 2003
یواش یواش دارم با این وبلاگ حال میکنم ... نه از این جهت که شما خیلی من رو پشتیبانی می کنید ! از این جهت که این هکر های عزیز ( البته اگه هکر باشن ) هستن که میان اینجا و نظر لطفشون رو ارائه میدن... قبل از هرچیز باید اعلام کنم که من کاملا از چیزایی که مینویسم راضی هستم و از سر هوی و هوس به اینجا نرسیدم ... اگر کسی دوست داره با من بحث منطقی بکنه و من رو متقائد کنه که دیدگاه های اشتباهی دارم میتونه از طریق ایمیل با من ارتباط بر قرار کنه و مطمئن باشه که من آدم منطقی هستم و دیدم نسبت به هر جریانی کاملا باز و روشنه... و اگر کسی مایله که به جون این وبلاگ بیفته و منو هک کنه باید خدمت شریفش عرض کنم که کارش از لحاظ تکنیکی و فنی قابل تقدیره و مورد ستایش من قرار میگیره ، اما از لحاظ عقیدتی مطمئنا کوچکترین کار مثبتی انجام نداده چون من سخت روی کارم پافشاری می کنم و فکر میکنم دنیای اینترنت انقدرا هم کوچیک نباشه که نشه یه جای دیگه برای زردآلو نویسی گیر آورد... حالا میرم سر کار اصلی خودم... دیروز رفته بودم وسط شهر که با یه زردآلو که با هم تو یاهو آشنا شده بودیم یه دوری بزنیم و من هم بهش کار کردن با trojan ها رو یاد بدم
بعد از اینکه از هم جدا شدیم دیدم که بهتره یه سر به جشنواره ی کارت های اینترنتی بزنم از سر فاطمی پیاده راه افتادم... وسطای راه بودم که دیدم یه پیرزن داره صدام میکنه ، رفتم جلو دیدم خانومه میگه" ممکنه این فال رو برام بخونی؟" من هم شروع کردم به خوندن شعر حافظ
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش........................وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع.........................سخت میگردد جهان بر مردمان سخت کوش
وانگهم در داد جامی کز فروغش بر فلک.........................زهره در رقص آمد و بربط زنان می گفت نوش
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام.........................نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی.........................گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور.........................گفتمت چون دُر حدیثی گر توانی داشت هوش
در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنید.........................زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
بربساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست.........................یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش
ساقیا می ده که رندیهای حافظ فهم کرد.........................آصف صاحبقران جرم بخش عیب پوش
به آخرش که رسیدم پیرزنه بر گشت گفت آخه این به چه درد من میخورد پشتشو بخون ... کلی کفم برید؛ اونورشو نگاه کردم دیدم معلوم نیست کدوم حرومزاده یی ور داشته بود کلی کس شعر به عنوان تفسیر پشتش بلغور کرده، مثلا نوشته بود منتظر باش که به مراد دلت میرسی و معشوقتو را در آغوش خواهد گرفت... پیش خودم گفتم خدا رحم کرد این یارو پیرزنه مگر نه کلید میکرد که لابد تو معشوق منی... خلاصه رسیدم به جشنواره دیدم بنده خدا حدر همچین کس شعر هم ننوشته بود انگار همه میخواستن بهت یه دو سه دور کون و کس بدن که یه نصف ساعت ازشون اکانت بگیری ... یه زردآلو هم که تو غرفه ی البرز نشسته بو بغل مارو پر کرد از بروشور و از همین کسشعریات ... توی غرفه ی میهن هاست از خانومه که کلی زردآلو بود واس خودش پرسیدم خانوم شما فقط کارت اینترنت ارائه میکنید؟ برگشت گفت ما همه چیز ارائه میکنیم بستگی داره که جیب شما چقدر گشاد باشه منم دیدم که به این کسا اعتمادی نیست رامو کشیدم رفتم ، یه دونه اکانت هم از غرفه ی این خانومه اینا گرفتم ... چیز بدی نیست راستی یه بنده خدایی اومده درخواست مطلب در مورد هم جنس بازی کرده ،والا من خودم علاقه ای به اینکه بعداز مردن به قوم لوط بپیوندم رو ندارم ولی از یکی دعوت کردم بیاد بنویسه البته اگر قبول کنه... باز هم میگم نظر بدید تا من بدونم تکلیفم چیه
بعد از اینکه از هم جدا شدیم دیدم که بهتره یه سر به جشنواره ی کارت های اینترنتی بزنم از سر فاطمی پیاده راه افتادم... وسطای راه بودم که دیدم یه پیرزن داره صدام میکنه ، رفتم جلو دیدم خانومه میگه" ممکنه این فال رو برام بخونی؟" من هم شروع کردم به خوندن شعر حافظ
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش........................وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع.........................سخت میگردد جهان بر مردمان سخت کوش
وانگهم در داد جامی کز فروغش بر فلک.........................زهره در رقص آمد و بربط زنان می گفت نوش
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام.........................نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی.........................گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور.........................گفتمت چون دُر حدیثی گر توانی داشت هوش
در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنید.........................زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
بربساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست.........................یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش
ساقیا می ده که رندیهای حافظ فهم کرد.........................آصف صاحبقران جرم بخش عیب پوش
به آخرش که رسیدم پیرزنه بر گشت گفت آخه این به چه درد من میخورد پشتشو بخون ... کلی کفم برید؛ اونورشو نگاه کردم دیدم معلوم نیست کدوم حرومزاده یی ور داشته بود کلی کس شعر به عنوان تفسیر پشتش بلغور کرده، مثلا نوشته بود منتظر باش که به مراد دلت میرسی و معشوقتو را در آغوش خواهد گرفت... پیش خودم گفتم خدا رحم کرد این یارو پیرزنه مگر نه کلید میکرد که لابد تو معشوق منی... خلاصه رسیدم به جشنواره دیدم بنده خدا حدر همچین کس شعر هم ننوشته بود انگار همه میخواستن بهت یه دو سه دور کون و کس بدن که یه نصف ساعت ازشون اکانت بگیری ... یه زردآلو هم که تو غرفه ی البرز نشسته بو بغل مارو پر کرد از بروشور و از همین کسشعریات ... توی غرفه ی میهن هاست از خانومه که کلی زردآلو بود واس خودش پرسیدم خانوم شما فقط کارت اینترنت ارائه میکنید؟ برگشت گفت ما همه چیز ارائه میکنیم بستگی داره که جیب شما چقدر گشاد باشه منم دیدم که به این کسا اعتمادی نیست رامو کشیدم رفتم ، یه دونه اکانت هم از غرفه ی این خانومه اینا گرفتم ... چیز بدی نیست راستی یه بنده خدایی اومده درخواست مطلب در مورد هم جنس بازی کرده ،والا من خودم علاقه ای به اینکه بعداز مردن به قوم لوط بپیوندم رو ندارم ولی از یکی دعوت کردم بیاد بنویسه البته اگر قبول کنه... باز هم میگم نظر بدید تا من بدونم تکلیفم چیه
Sexy || 5:24 PM
Sunday, August 10, 2003
نظر خواهی
هر چند تا حالا وضعیت رای گیری بهتر از نظرخواهیا بوده ولی خوب واقعا شما خجالت نمیکشین؟ یه نگاه به اون کانتر بندازین بعد خودتون قضاوت کنین که من دارم کس شعر میگم یا حرف حق میزنم ... بابا به خدا ، به پیر به پیغمبر فقط یه رادیو باتون و بعدشم خلاص... جون مادرتون این رای گیریا رو شرکت کنید ما ببینیم باید چه خاکی تو سرمون کنیم... فکر کنم اون همه مطالب جذابی که جمع کردم باید همه رو بریزم دور بیام اینجا هی بد و بیراه بگم... یه بار دیگه التماس میکنم نظر بدین بذارین من و امیر جون که تازه اومده تکلیف خودمونو بدونیم ... ما رو باش می خواستیم از چند تا خانوم هم دعوت کنیم بیان بنویسن ... با این وضعیت ؟
هر چند تا حالا وضعیت رای گیری بهتر از نظرخواهیا بوده ولی خوب واقعا شما خجالت نمیکشین؟ یه نگاه به اون کانتر بندازین بعد خودتون قضاوت کنین که من دارم کس شعر میگم یا حرف حق میزنم ... بابا به خدا ، به پیر به پیغمبر فقط یه رادیو باتون و بعدشم خلاص... جون مادرتون این رای گیریا رو شرکت کنید ما ببینیم باید چه خاکی تو سرمون کنیم... فکر کنم اون همه مطالب جذابی که جمع کردم باید همه رو بریزم دور بیام اینجا هی بد و بیراه بگم... یه بار دیگه التماس میکنم نظر بدین بذارین من و امیر جون که تازه اومده تکلیف خودمونو بدونیم ... ما رو باش می خواستیم از چند تا خانوم هم دعوت کنیم بیان بنویسن ... با این وضعیت ؟
Sexy || 8:59 PM
Saturday, August 09, 2003
سلام من کسخلی هستم که میخواست بیاد تو وبلاگ بنویسه
من بچه باحال سکسی هستم که اومدم به همه شما حال بدم و چیزای باحال سکسی بنویسم(از اونایی که خوشتون میاد) به هر حال از این کسخل بهترم) .
امیر
من بچه باحال سکسی هستم که اومدم به همه شما حال بدم و چیزای باحال سکسی بنویسم(از اونایی که خوشتون میاد) به هر حال از این کسخل بهترم) .
امیر
Sexy || 3:36 PM
Thursday, August 07, 2003
بابا شما دیگه عجب آدمایی هستین ... هی میخوام بد و بی راه نگم انگار نمیذارین... دیروز کانتر گذاشتم( آخر شب) امروز اومدم یه سر اینجا میبینم کانتر داره 100 رو نشون میده اونوقت فقط یه دونه نظر
داده شده ... یعنی این جمعیت همشون واستادن ببینن من از عقب میترکونمشون یا از جلو؟ بابا جون عمه هاتون یه فحشی ، بد و بیرایی ... یه زری بزنین دیگه ... اه اه اه

داده شده ... یعنی این جمعیت همشون واستادن ببینن من از عقب میترکونمشون یا از جلو؟ بابا جون عمه هاتون یه فحشی ، بد و بیرایی ... یه زری بزنین دیگه ... اه اه اه

Sexy || 4:33 PM
Wednesday, August 06, 2003
جدیدیا
خیلی زود تعداد نویسنده های اینجا زیاد میشه ... یه سری کس خل و کونی دارن میان که اینجا بنویسن ... اگه تونستید یه سیخی بهشون بزنید... فعلا حق یارتون
خیلی زود تعداد نویسنده های اینجا زیاد میشه ... یه سری کس خل و کونی دارن میان که اینجا بنویسن ... اگه تونستید یه سیخی بهشون بزنید... فعلا حق یارتون
Sexy || 10:51 PM