Tuesday, September 16, 2003

سکس با محارم (Incest)
اگر خواننده ی وبلاگ های سکسی هستید و وقت زیادی از شما صرف مطالعه مطالب اونها میشه ( که حتما هم میشه وگرنه اینجا نبودین ) باید متوجه شده باشید که تازگی خیلی از این وبلاگا به نوشتن مطالبی درباره ی سکس با محارم از جمله مادر و خواهر و... روی آوردن مثل این واین
البته من قصد ندارم خیلی این موضوع رو باز کنم فقط به چند تا نکته اشاره میکنم بقیه اش با خودتون....
فکر میکنم باید توجه کرد که سکس با محارم حتی در کشورهای غربی و به طور کلی تر کشورهایی که از لحاظ جنسی جامعه ی آزاد تری دارن هم یک عمل مذموم و یک تابو به شمار میاد و شاید بزرگترین فرجه ای
که برای عرض اندام این نوع سکس به وجود اومده باشه همین دنیای سایبر باشه ؛ البته منظورم این نیست که این سکس وجود نداره یا تعداد انجام اون کمه ( این یک واقعیته که بیشتر از 90% نوجوانان امریکایی با یکی از محارم خودشون رابطه جنسی در سطوح مختلف برقرار میکنن ) اما چیزی که مشخصه اینه که هیچ فردی دوست نداره کسی درباره ی کارهایی که احیانا او در کودکی با خواهر یا برادرش انجام داده مطلع بشه ( البته دنیای سایبربه عنوان جایی که هر شخصی میتونه هویتی غیر از واقعیت خودش داشته باشه جای مناسبی برای این تابو شکنی ها به شمار میره . )
واقعیتش من به شخصه سعی می کنم حتی این چیزا رو به مخیله ام هم راه ندم چه برسه به انجامش
یادمه وقتی بچه بودم این رو تو یه روزنامه خوندم : "مردی پس از تجاوز به دو دخترش، آنها را به قتل رساند"....

Sunday, September 14, 2003

حدود 1 سال و نیم پیش بود... تقریبا همین موقع ها که با نغمه آشنا شدم... خونه ی روبروی ما میشستن... اونموقع ها وقتی بعدازظهرا برمیگشتم خونه میدیدم که بچه های محل دارن باهاش لاس میزنن... البته اون وقتا اسمش رو هم نمیدونستم. یه شب که داشتم ماشین رو میبردم نو پارکینگ دیدم لب پنجره واستاده داره به من نگاه میکنه... منم نور بالا انداختم تو چشمش ، دستشو گرفت جلوی صورتشو خندید... منم خندیدم... رفتم ماشینو گذاشتم تو و اومدم تو کوچه... ساعت حدود10 بود و مگس هم پرنمیزد ... اسمش رو پرسیدم ... میگفت یه داداش کوچیک داره مامانشو باباشم همکار بودن و شبا هم دیر میامدن خونه... بهش پیشنهاد دادم بیاد تا سر کوچه قدم بزنیم اونهم قبول کرد... حدود دو ساعت با هم قدم زدیم ،چهره ی فوق العاده ای داشت اما حیف که زیر پرده ای از افسردگی پنهون شده بود... برام تعریف کرد که به خاطر دوستی با پسر مورد علاقش خانواده اش اسباب کشی کردن و اومدن به محل ما... خونشون حکم یه قفس رو براش داشت که نه تنها توش زندونی بود بلکه باید از صبح تا شب از داداشش که اونموقع سن شیطونیش بود مواظبت میکرد... از اون روز به بعد هر شب لب پنجره منتظر من میموند تا وقتی اومدم بریم یه قدم بزنیم که معمولا خیلی طولانی میشد... یه شب روی صندلی پارک دستش رو انداخت گردنم و خیلی ناگهانی شروع کرد به لب گرفتن و آروم هولم داد تا روی صندلی دراز کشیدم و خودشم خوابید روم... برام خیلی غیر منتظره بود، از یه طرف هم میترسیدم که یکی ما رو تو اون حالت ببینه ، من هم که توی محله شناخته شده بودم یه 3-4 دقیقه ای که تو همون حالت بودیم پیش خودم گفتم بیخیال آبرو ... درجا یه چرخ زدم و اومدم رو ، همونطور که داشتم لب میگرفتم آروم دستم که پشت گردنش بود رو آروم آوردم پایین و از پشت مانتوش رو کشیدم بالا حس کردم یه شلوارک پاشه ؛ باسنش رو توی دستام گرفتم و آروم شروع به مالوندن کردم و از زیر با فشار دست به خودم فشارش میدادم از روش پا شدم و نشستم روی صندلی اونم سرش رو گذاشت رو پاهام و دراز کشید روی نیمکت ... مانتوش رو کشیدم بالا و دستم رو هول دادم توی شلوارکش، خیلی آروم نوازشش میکردم ... با تکونهایی که به بدنش میداد معلوم بود که حس خوبی داره ولی حرکت و شدت بیشتری می خواد ، منم حرکاتم رو سریع تر کردم و به سرعت کسش رو مالش میدادم ... یه لحظه شل شدن عضلاتش رو که قبلا به شدت منقبض شده بود حس کردم ... فهمیدم ارگاسم شده چند دقیقه ای به همون حالت روی پاهام دراز کشیده بود و با چشمای بسته نوازش موهاشو تایید میکرد... کمکش کردم تا بلند شد و تا خونه به من تکیه کرد ... وقت خداحافظی اشک توی چشماش جمع شده بود و با صدای لطیف و لرزانش گفت :" دوستت دارم !!! " ادامه دارد...

Friday, September 12, 2003

چند وقت پیشا وقت گذاشتم فیلم غریزه ی اصلی رو نگاه کردم فیلم جالبیه ... اولین صحنه ی فیلم از سکس شروع میشه:" یه مرد خوش هیکل و تقریبا جوون با یه دختر بلوندو خوش اندام مشغول سکسه... وسطای سکسه که مرد به پشت میخوابه و دختره روش میشینه و دستای مرد رو به بالای تخت میبنده... مرد در اوج لذته و توانایی کوچکترین حرکت و مقاومتی رو نداره... زن خودش رو بالا و پایین میکنه ... مرد آروم ناله میکنه ، حالا دختر با شدت بیشتری خودش رو بالا و پایین میکنه... از حرکات دختر به نظر میرسه که داره به ارگاسم میرسه دختر همونطور که داره به شدت تکون میخوره آروم از پایین تخت یه یخ خردکن رو که قبلا پنهان کرده رو ور میداره و ناگهان توی گردن مرد فرومیکنه... دستان مرد بسته اس و نمیتونه واکنشی نشون بده... حالا دیگه بر اثر ضربات پیاپی دختر از پا دراومده " ... در طول این فیلم حس ترس و عدم اعتماد به حتی نزدیکترین مونس در خوش ترین لحظات القا میشه ... تمام لحظات این فیلم آکنده از هراس و هیجانه که در آخرین سکانس فیلم به اوج خودش میرسه...به نظر من این فیلم ارزش دیدن رو داره البته به بچه ها توصیه نمیکنم که این فیلم رو ببینن... زیرنویس ام.آ.ان هم این فیلم رو زیرنویس کرده ... اگر هم گیر نیاوردین به خودم بگین بهتون بدم البته مال من زیرنویس انگلیسیه...
مطلب دیگه اینکه چند وقتیه به هر وبلاگ سکسی که سر میزنم کلی مطلب و داستان در مورد سکس با محارم نوشتن ... احتمالا یه مطلب در مورد اینگونه تابوشکنی ها بنویسم
فعلا حق یارتون